جک لری

 

- روز قیامت میشه فارسا میرن پیش خدا و میگن که آخه خدا نوکرتیم این ترکارو برا چی خلق کردی ؟ خدا میگه: برا شما که بد نشد براشون جک میسازین میخندین بهشون
فارسا میگن درست . این رشتیارو برا چی خلق کردی ؟ میگهک اونا هم از ترکا بد تر براشون جک ساختین تیریب بخارم که نداشتنو ….
میگن اینم قبول . فقط بگو این لر ها رو برا چی خلق کردی؟ میگه : کیا ؟ میگن لرها
میگه : اه باز این جبرئیل با این گلای اضافه چرتو پرت ساخت

 

 

2-لره میره مسابقه 20 سوئالی
مجری به کرده میگه جواب سئال یه حیوونه شما شروع کنین به پرسیدن
لرده شروع میکنه:
1 میتانم بگیرمش ؟
مجری میگه بله
لره میگه : پلنگه ، بازه ، چیتایه ، غزاله، یوز پلنگه ، عقابه ، …
مجریه داغ میکنه میگه نه آقا اینا نیست 10 تا از سئالات تموم شد ده تا دیگه بپرس
لره میگه : میتانم با یه دست بلندش کنم
مجری میگه : بله
لرده شروع میکنه که : فیله ، اسب آبیه ، واله ، کرگدنه ، نهنگه ،…
مجری میگه خیر شما باختین جواب سوئال ( قورباغه ) بوده
لرد.ه میگه : به علی دانستم عارم آمد بگم

 

 

3-لره دوزاری سیاه پیادا میکنه، میره تلفن عمومی گوشی رو برمیداره، میگه: الو آفریقا

 

 

4-لره با اتوبوس میره تهران خیلی توی راه بوده
وقتی میرسه به تــــهران میگه من دیگه ایران
برنمیگردم

 

 

5-لره داشته تو لس‌آنجلس قدم میزده، یهو داریوش رو میبینه، بدو بدو میره جلو، میگه: سلام آقا داریوش! داریوش میگه: سلام هموطن! لره کف میکنه، میگه: اوووف! عجب کیفیتی!

 

 

6-بچه مثبته از لره میپرسه: آقا ببخشید... خیلی خیلی عذر میخوام..شرمنده.. روم به دیوار.. اسمتون چیه؟! لره شاکی میشه، میگه: ایجو که تو پرسیدی، اسمم انه!!!

 

 

7-یارو لره یک مغازه شیک دو نبش داشته، تو ویترینش هم سر تا سر ساعتای تر-تمیز چیده بوده. باری یک بندة خدا میاد تو میگه: ببخشید، این بندِ ساعت منو... لره میگه: ما ساعت تعمیر نمیکنُم. یارو میگه: شرمنده، پس بی‌زحمت اون ساعت بند طلایی ردیف دوم رو بیارین، من یک نگاه بکنم. لره میگه: ما ساعت نمیفروشم! یارو کف میکنه، میگه: جسارته، ولی پس شما اینجا چیکار میکنید؟ لره میگه: ما اینجا ختنه میکنیم!! یاره میپرسه: پس چرا تو ویترین ساعت چیدین؟! لره شاکی میگه: پس کــیــر میچیدیم؟!!

 

 

8-از لره میپرسن از چه تریپ لبی خوشت میاد؟ میگه: از لبِ جو!!

 

 

9-یک شب تلوزبون فیلم سینمایی گذاشته بوده، تو فیلم مرده به زنش میگه: شب بخیر لورا. یهو تو لرستان ملت همه تلوزیون رو خاموش میکنند، میرن میخوابن

 

 

10-ترکه و لره رفته بودن شکار، ترکه از دور یک شیر میبینه، نشونه میگیره میزنه... تیرش خطا میره و میخوره به دم شیره. شیره هم شاکی میشه، میدوه طرفشون که خوارشونو سرویس کنه. ترکه جنگی میره بالای درخت، میبینه لره همینجور اون پایین واستاده، بهش میگه: بابا بیا بالا، الان میاد دهنتو سرویس میکنه. لره یک نگاهی بهش میکنه، میگه: برو گیتو بخور! مگه من زدم؟

 

 

11-ترکه و لره با هم میرن شکار، منتها فقط لره تفنگ داشته. خلاصه وسطای جنگل بودن که یهو یک شیر هیکلی میگذاره دنبال ترکه! خلاصه اون بدبخت هم جفت میکنه، شروع میکنه با آخرین سرعت دویدن، و درضمن سر لره داد میزده که: بکشش...بکشش! لره هم تفنگشو در میاره، نشونه میگیره، بنگ! میزنه یک تخم آقا شیره رو ناکت میکنه! شیره شاکی میشه، سریع تر میگذاره دنیال ترکه.... اون بدبخت هم باز در عین دویدن، داد میزنه: بکشش...بکشش!! باز لره نشونه میگیره، اینبار میزنه اون یکی تخم آقا شیره رو ناکت میکنه! شیره دیگه پاک شاکی میشه، با چشمای خون گرفته میگذاره دنبال ترکه... اون بدبخت هم در عین اینکه داشته با همه وجود میدویده، داد میزنه...بابا بــکـــشــــش! بـــکـــشـــش!! لره دوباره نشونه میگره، ...بنگ! اینبار کیر اقا شیره کنده میشه! ترکه شاکی میشه، داد میزنه: بابا این میخواد منو بخوره، نمیخواد که بکنه

 

 

12-لره از دهشون اومده بوده تهران رانندگی یاد بگیره، جلسة اول از معلمش می پرسه: این چراغ رنگیه چیه؟! یارو میاد سرکارش بگذاره، میگه: این چراغ راهنماییه؛ وقتی سبزه یعنی اهل تهران برن، وقتی زرده شهرستانی‌ها و قرمز هم مال لراست! خلاصه این جریان میگذره و لره هم امتحان میده وقبول میشه، روز اول میشینه پشت ماشین و میرسه به چراغ قرمز و خوب طبعاً رد میکنه. افسره داد میزنه: راننده پیکان، بزن کنار! لره سرشو از پنجره میاره بیرون، داد میزنه: لـُــرُم... مـــا لـُـــرُم!! افسره یک نگاه میندازه، میگه: باشه بابا...برو...برو

 

 

13-لره داشته با تمام وجود وضو میگرفته و دستاشو محکم میکشیده رو هم، ازش میپرسن: چرا اینقدر محکم وضو میگیری؟ میگه: چنی آرم وضو میرم که هیچ گوزی نتنِه باطلش کنه

 

 

14-میخواستن لره رو شکنجه روحی بدن، میفرستنش تو یک اتاق گرد، میگن برو یک گوشه بشین!

 

 

15-به لره میگن: با بید جمله بساز. میگه: در خانه ما یک بید بید! میگن: اون بید نیست، بوده. میگه: آهان باشه، در خانه ما یک بود بید!!!

 

 

16-- لره رو میفرستن جبهه، بعد شیش هفت ماه برمیگرده، در میزنه، داداش کوچیکش با یک تپه ان ریش درو وا میکنه! لره هول میکنه، میگه: چی شده!؟ ننه مرده.. بوا مرده؟! داداشش هیچی نمیگه، فقط یک نگاهِ معنی داری بهش میندازه و میره تو. لره جفت میکنه، میره تو میبینه داداش بزرگش هم تا زیر گردن ریش گذاشته! بدبخت پاک شلوارشو خیس میکنه، میگه: اصغرجون، تورو خدا بگو چی شده؟! کی مرده؟! داش اصغر هم یک نگاه به لره میکنه و از اتاق میره بیرون. لره بدبخت سراسیمه میره تو اتاق باباش، میبینه ریش باباش رسیده تا دم نافش! لره دو دستی میزنه تو سرش، میگه: بوا... بگو آخه چه بلاییسرمون اومده؟ ننه مرده؟! باباش میگه: ای کاش ننت مرده بی... کاش بوات مرده بی... پسر آخه این ریش تراشو چرا بردی؟!!!

 

 

17-لره با هواپیما میاد تهران، تو فرودگاه به رفیقش میگه: اگه میدونستم اینقدر نزدیکه با ماشین میومدم

 

 

18-یارو لره به دختر دهشون تجاوز میکنه میبرنش دادگاه ! قاضی بهش میگه مرتیکه چرا اینکارو کردی ؟ لره میگه آی قاضی ... شب مهتو ... لب او ... تو بیدی نمیکردی ؟ قاضی میگه نه ! لره میگه برو گی تو بخور

 


 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:, | 13:38 | نویسنده : مجید مرادی ،مجید مرادی |